بسم الله
آسمان ها گله دارند ؛ ز ما سیر شدید
بس که بر خاک نشستید زمین گیر شدید
پی اکسیر بریدید ز گهواره یتان
وایتان باد! نجستید و چنین پیر شدید
سر آن بار امانت چه بلا آوردید
که به جرمش همه مستوجب زنجیر شدید ؟
هرچه دفتر،ورقی بود ز توصیف شما
یادتان رفته که با دست که تحریر شدید
همه جان و همه احساس رهاتان کردیم
چه گذشته است؟ به بی روحی تصویر شدید
صورتی مانده از آن سیرت و آن هم بی اصل
بس که هر آینه در آینه تکثیر شدید
دیو میرفت دراین چشمه به تطهیر رسد
بر شمایان چه گذشته است که تبخیر شدید ؟
باز هم موعظه تان راه به تاثیر نبرد
آسمان ها! که به یک شعبده تسخیر شدید
ما که تبخیر شماییم ، شمایان آیا
روی این خاک چه دیدید که تقطیر شدید ؟
محمد علی بهمنی
+رسالت ما آدم ها روی زمین اگر فقط همین آدم ماندن هم بود ، آدم مانده ایم ؟
+یک بزرگواری چند وقت پیش لطف کردن و خوندن حدیث عنوان بصری رو به بنده یادآوری کردن...پیشنهاد میدم بخونیدش ..ضرر نمیکنید..برای من همین یک جمله اش بس که برای بندگان مالکیتی نیست !
+این مورد رو سه چیز مختلف نوشتم و پاک کردم ، به جاش ... میگذارم و خودم میشوم مخاطبش !
+این روزها بغضی مثل بغض ماندن بین در و دیوار تو گلومه ...
قسمتی از نامه68 : از جاذبه های فریبنده ی دنیا روی گردان زیرا زمان کوتاهی در آن خواهی ماند و اندوه آن را از سر بیرون کن زیرا که یقین به جدایی و دگرگونی حالات آن داری ...
- ۲۵ نظر
- ۲۷ اسفند ۹۲ ، ۱۶:۳۹