سه نقطه ی اول تا ...

آخرین نظرات

بسم الله

چقدر بده که خار رو تو چشم دیگران میبینیم و شاخه رو تو چشم خودمون نه...

چقدر بده کاری که دوست نداریم در مورد خودمون یکی انجام بده ما انجام بدیم برا دق دادن اون طرف...

چقدر بده که یه موضوعی چند بار رو سرت آوار شه ولی تو به اون آوار یه جوری وابسته شی که خودت تلاش کنی برای تکرار اون آوار...

چقدر بده که تو این دوره زمونه فریاد یا لیتنی کنا معکم ما گوش فلک رو کر کرده ولی ما همچنان مهدی یار نباشیم و بدونیم که مهدی یار نیستیم و به روی خودمون نیاریم...

+ مطالب این وب بیشر برای تذکر به خودمه و شریک کردن شما در این تلنگر...باور کن همین!

حکمت 349 : آن کس که در عیب خود بنگرد از عیب جویی دیگران بازماند و کسی که به روزی خدا خوشنود باشد به آنچه از دست رود اندوهگین نباشد...آن کس که زشتی های مردم را بنگرد و آن را زشت بشمارد سپس همان زشتی ها را مرتکب شود پس او احمق واقعی است...

  • فرزند آدم

بسم الله

یکی از برنامه های نیمه ثابت خونه ی ما اینه که اموات مارو میطلبن بریم خدمتشون ! ومن هرسری که میرم به این فکر میکنم که چه خوب میشد مثلا خاطرات بد .. اعمال بد.. اخلاق بد..احساسات بد..و هر چیزی که مارو آزار میده یا باعث گرفتاری و گناه میشه رو میشدخاک کرد !

اینجوری دیگه خودمون رو هم میکشتیم غیر قابل دسترس میشدن و خب چون بد بودن ما هم سر خاکشون نمیرفتیم و خاکم که سرده و...

+ چه باحال میشد مثلا یادمون میرفت غیبت کنیم یا مسخره یا...

+ چه باحال میشد آدم واسه گناهاش یه قبرستان بزنه ها ... اون وقت اگر فکر یه گناهی هم میزد به سرش سرشو تکون میداد و میگفت خاکت کردم عزیزم ...

حالا اگه خیلی هم دلش واسه اون بدیه تنگ شد یه قطره اشک به یادش بریزه ...! اصلا باقیش سه نقطه ...نتیجه گیری با خودتون!

قسمتی از خطبه 178 : به خدا سوگند هرگز ملتی از نازو نعمت زندگی گرفته نشدند مگر به کیفر گناهانی که انجام داده اند ...

  • فرزند آدم

...

ماه ها منتظر ماه مبارک بودیم                    آمد ای منتظران ماه خدا بسم الله

دست ابلیس که بسته ست امان ازاین نفس           باید ای نفس کنی ترک خطا بسم الله

...

                                 آقای ژولیده

حکمت 87: در شگفتم ازکسی که میتواند استغفار کند و ناامید است.

  • فرزند آدم

بسم الله

یه بنده خدایی میگفت خنده داره ماها شب قدر وقتمون رو میذاریم برای نماز قضا...

این حرف رو که هرکی میخواد بره مهمونی مرتب میره و به خودش میرسه و حداقل نیم ساعت قبل خودشو آماده میکنه و حالا که مهمونی به این بزرگی دعوتیم باید خودمونو آماده کنیم بارها شنیدیم ولی کو عمل ؟

مثلا کسی یه مهمونی بزرگ و رسمی دعوت باشه بعد فقط یه کفششو یادش رفته باشه بپوشه و با دمپایی بره هزاری هم خوش تیپ باشه همه بهش میخندن!

حالا امثال من که همه اعمالمون ناقصه و کلا خنده داره چی کار کنیم ؟

از اونجا که نماز ستون دینه و اون درست باشه قطعا باقی اعمالم درست میشه و اینا...من به سرم زد یه دفترچه یادداشت بردارم تو یه صفحه نماز صبح تو یه صفحه نماز ظهر و...بنویسم و شروع کنم نمازایی که ماشالا کمم نیست که قضا شده رو بخونم و تو اون دفتر علامت بزنم...

حالا شاید اصلا تا ماه رمضان و شب قدر تموم نشه ها ( شاید نه قطعا ) ولی خب بالاخره یه قدمی برداشته میشه دیگه ...تازه یکی مثل من که کلا از دستش در رفته که چقدر نماز قضا داره شاید عادت کنه به نماز قضا خوندن و بالاخره یه یک سالی بخونه حالا باقیشو خدا میبخشه !!!

+البته من فقط طرحشو دادما ..حالا خودم آیا تا آخر عمل بکنم ؟ آیا نه ؟ اونو دیگه فقط خدا میبینه .

+یه عده هم هستن نماز قضا ندارن...اینا بگردن ببینن نماز آیاتی چیزی قضا شده یانه ؟!اونم واجبه هاااا

قسمتی از نامه 27 : نماز را در وقت خودش به جای آر. نه اینکه در بیکاری زودتر از وقتش بخوانی و به هنگام درگیری و کار آن را تاخیر بیندازی و بدان که تمام کردار خوبت در گرو نماز است ...

  • فرزند آدم

بسم الله

من موندم این مردم کیه ؟ منم مردمم ؟ حرف منم حرف مردمه ؟ پس واسه خودم متاسفم که حرف من مردم گاهی باعث میشه دین و ایمون یه آدم هدر بره ...گاهی باعث میشه دل های زیادی بشکنه ... گاهی...ای بابا زندگیمونو بکنیم به خدا...

عکسو ببینید نتیجه اخلاقی با خودتون!!

حکمت 71 : چون عقل کامل گردد سخن اندک شود .

  • فرزند آدم

بسم الله

اصولا مارپله جزو بازیای حکیمانس ...میگی نه ؟ بخون ببین چی میگم !

والا بازی مارپله حکایت امثال منه ... دیدی ؟تاسو میندازی هی میری جلو ...خونه به خونه...میخوری به نردبون میری بالا دوباره تاسو میندازی یه عددی میاد میری جلو میبینی ماره ...نیش میخوری میای پایین . باز میگی مسئله ای نیست آخه ماره کوچیکه یه ردیف آوردت عقب...

خلاصه میری و میگی ایول سه تا خونه مونده تا پایان بازی ولی دقت میکنی میبینی دقیق خونه ی یکی مونده به آخر یه ماره که از همه ی مارای بازی بزرگتره ینی نیشت بزنه اووووه شوت میشی پایین ...خلاصه دیگه شانس بیاری دو نیاری دیگه...

حالا ربطش چی بود ؟! اینه که مثلا من حال میکنم قرآن بخونم ..میخونم میرم جلو...فرداش یه عمل خوب دیگه..هی یه خوبی ..میرم این وسطا یه گناهم میکنم نیش میخورم میام عقب...توبه میکنم باز میرم جلو و خلاصه میرسم به جایی که یه ذره مونده اون آدم باحاله باشما یه دفه میزنم جاده خاکی...دیگه بیا درستش کن ...ولی خب سخته دیگه تا جایی که شاعر میگه : سخت بالا بروی ساده بیایی پایین ... قصه ی تلخ مرا سرسره ها میفهمند

گرفتی مطلبو ؟ توضیحات اضافه همون سه نقطه های منه ...

حکمت 121: چقدر فاصله ی بین دو عمل دور است ...عملی که لذتش میرود و کیفر آن میماند و عملی که رنج آن میگذرد و پاداش آن ماندگار است ...

  • فرزند آدم